تجربۀ تفکر

ساخت وبلاگ
 بسم الله الرحمن الرحیم خلقت آدمی در کبد یادداشتی قرآنی به بهانۀ شعری از فریدریش هولدرلین که در صفحۀ اینستاگرام دکتر خندان دیدم (و اکنون پاک شده است):https://www.instagram.com/m.khandaan/1) اغلب ما در زندگی رنج کشیده ایم و می‌کشیم و بخش بزرگی از زندگی همۀ ما با رنج همراه است؛ از سنگینی پس از خوردن گرفته تا دوری از دلدار. از این است که اغلب به متونی که از رنج می‌گویند تمایل داریم و در جایی که متن، مجهول المعنی یا ذووجوه باشد گرایش به تفسیری داریم که با رنج بخواند.2) کَبَد در زبان عربی (به کسر باء و سکونش نیز) اولاً به معنی عضو خاص کبود در بدن (جگر سیاه) و ثانیاً به معنی میان و وسط است چنانکه جایگاه این عضو درست در میانۀ بدن است و ثالثاً بخش میانی از هر چیز و رابعاً بخش برجسته و مشخص و شاخص از هرچیز و خامساً بخش غلیظ و سخت از هرچیز و سادساً غلظت و سختی و سابعاً شدت و سختی و سرانجام رنج است.3) شاید مراحل رسیدن به رنج از جگر ساده‌تر هم بوده و از محل احساس رنج به خود رنج انتقال یافته باشد (اطلاق شده باشد) و از مقولۀ مجاز به علاقۀ حال و محل باشد.4) به هر حال اینکه ما در همان ابتدا کبد را رنج معنی کنیم وجهی ندارد و نیاز به توجیه دارد.5) چنانکه آمد کبد به معنی وسط و نقطۀ اعتدال و خود اعتدال هم هست و بنابراین خلقت انسان در کبد میتواند بسادگی برابر با خلقت انسان در نقطۀ تسویه (تسویه بین کدام دو یا چند چیز؟ خیر و شر؟ اهورا و اهریمن؟ عقل و نفس؟ جبر و اختیار؟) یا "احسن تقویم" باشد.پینوشت:ترجمۀ من:Doch uns ist gegeben,Auf keiner Stätte zu ruhn,ما را داده، هان!هیچ جایی نیست آسودنمانEs schwinden, es fallenDie leidenden Menschenکاهان، سرزیران اند رنجورآدمیانBlindlings von einer تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:55

بسم الله الرحمن الرحیمآیت الله مصباح و حکمرانیبا نزدیکی مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم استاد مصباح یزدی خیل نوشته‌هایی که اغلب در دو گروه تعظیم صرف و تقبیح صرف قرار دارند روانۀ خروجیهای رسانه‌ای‌نشریاتی دوست‌داران و دشمن‌داران ایشان می‌شوند.این نوشته را من به قصد انتقادی مبنایی از کلیت نهادهای حوزوی منسوب به نظام و شخص ایشان پیشکش می‌کنم.مرحوم مصباح در مقام یک فیلسوف اسلامی (که جایگاه علمی ایشان قابل خدشه نیست) چندی پس از پاگیری و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران متولی یک نهاد آموزشی بزرگ شد. بر مسند مسئولیت نشستن استاد مصباح پس از آبیاری نهال انقلاب با خونهای پاکانی از بهترین ابنای زمان و رشیدان روزگار بود که زمینه‌ساز و تداوم‌بخش نظام جمهوری اسلامی شده بودند و نیز  پس از کشتار فجیع سران تنها حزب فراگیر نظام ما بود که درصدد نیروسازی برای ارکان آن و درانداختن طرحی نو در مهمترین رکنهای حکومتی آن بودند.پرسش از سر سرزنش من این است که نهادهای حوزوی منسوب به نظام (و نه مؤسسات و اشخاص مستقل) و نیز مشخصاً مؤسسۀ آموزشی-پژوهشی امام خمینی چه کارهایی برای رصد فرایند نهادسازی و نیروسازی برای تحقق آرمانهای انقلاب و ورود به انتقاد از فرآیندهای معیوب موجود کرده بودند و مثلاً چنانکه پیروزی در فلان و بهمان انتخابات برایشان اهمیت داشت و برایش وقت می‌گذاشتند چه تعداد جلسات برای امور زیربنایی انقلاب (اقتصاد و روابط قدرت واقعی و نه تخیلی در سطح ریاست جمهوری یا وزارتخانه‌ها و مجلس) ترتیب داده و چقدر اصولاً دغدغۀ امور واقعی زیربنایی و نه روبناهایی چون ولایت فقیه یا حجاب را داشتند؟ پاسخ من تقریباً هیچ است.هشتگها:حکمرانی اسلامیانقلاب مداومعافیت‌طلبیانقلاب مستضعفانانقلاب در انقلاببدیله تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:55

به نام خداوند جان و خردتازگی کتابی را ویرایش کرده ام [تفسیر نوکانتی‌ـ‌پدیدارشناختی هایدگر از دونس اسکوتوس، تألیف: مهدی معین‌زاده] که حدود ۲۰ بار یا بیشتر در آن از واژهٔ «لمحه» معادل moment استفاده شده بود مثلاً در چنین جمله‌ای: الف و ب دو لمحه از لمحات ج اند! که به‌وضوح این ساختار تحت تأثیر زبان آلمانی است.Moment از momentum لاتینی (دراصل movimentum*) به معنی عامل محرک و‌ سپس لحظات متغیر زمان گرفته شده است. در زبان آلمانی این واژه دو معنی کاملاً مجزا با دو حرف تعریف مجزا دارد: das Moment و der Moment، اولی (das) به معنی عامل یا مؤلفه یا رکن و دومی (der) به معنی لحظه و دقیقه است. پس در اغلب قریب به اتفاق جاها در متون فلسفی، Moment را باید چیزی شبیه به مؤلفه (رکن، عنصر، بخش، عامل، پاربن) ترجمه کرد و‌ نه «لحظه» یا «لمحه» یا «دم» و «آن».اخیراً ترجمهٔ تازه‌ای از کتاب مهم پدیدارشناسی روح هگل به قلم سیدمسعود حسینی و محمدمهدی اردبیلی منتشر شده است (نشر نی، 1399). برادر عزیزم علی کهندل شیرازی ۳ صفحه از این ترجمه را برایم فرستاد و من آنها را با متن آلمانی تطبیق دادم و در آن اشکال عمده‌ای نیافتم جز ترجمهٔ نادرست das Moment که به «دقیقه» ترجمه شده و درست آن «مؤلفه» است. در ترجمهٔ زیبا جبلی هم «مرحله» ترجمه شده بود که باز نادرست است.پیرو این یادداشت، بر آن شدم تا ببینم استاد عزیزم، جناب پرویز ضیاء شهابی در ترجمهٔ مثال‌زدنی ولی هنوز حک‌واصلاح‌پذیر خود از کتاب Die Grundprobleme der Phänomenologie (مسائل اساسی پدیدارشناسی، نشر مینوی خرد، 1393) Das/ Der Moment را چگونه ترجمه کرده اند.این کار را با جست‌وجو در پوشهٔ پی‌دی‌اف این کار و یافتن موضع در ترجمه انجام دادم. نتیجه به ترتیب صفحه از این ق تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 181 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:55